مواضيع مماثلة
باید گریخت
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: جملات زیبا
صفحه 1 از 1
باید گریخت
فرصتي
نمانده ، پاهايم خسته است ، بايد رفت ، بايد رها شد از حصار تنهايي ،
نميدانم چگونه اين چراها در مقابل ديدگانم ريلي به امتداد تمام زندگي
ساخته اند ، شبانه آرزوهايم را در ژرف ترين نقطه ي ذهن کابوس زده ام دفن
ميکنم و با بقچه ي خاکستري خاطراتم راهي شهر رويايي خيال ميشوم و از جاده
ي پر از ابهام و ترديد ميگذرم ، گامهاي لرزانم سکوت شب را ميشکنند و من در
برهوت تنهايي خويش به شمارش گامهايم مي ...
نمانده ، پاهايم خسته است ، بايد رفت ، بايد رها شد از حصار تنهايي ،
نميدانم چگونه اين چراها در مقابل ديدگانم ريلي به امتداد تمام زندگي
ساخته اند ، شبانه آرزوهايم را در ژرف ترين نقطه ي ذهن کابوس زده ام دفن
ميکنم و با بقچه ي خاکستري خاطراتم راهي شهر رويايي خيال ميشوم و از جاده
ي پر از ابهام و ترديد ميگذرم ، گامهاي لرزانم سکوت شب را ميشکنند و من در
برهوت تنهايي خويش به شمارش گامهايم مي ...
silence- کاربر ویژه
- تعداد پستها : 770
Points : 2448
Reputation : 60
Join date : 2009-05-11
نشان
قدرت:
(2/2)
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: جملات زیبا
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد