پزشکی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

من دخترک را همانجا رها کردم

اذهب الى الأسفل

من دخترک را همانجا رها کردم Empty من دخترک را همانجا رها کردم

پست من طرف silence الجمعة سبتمبر 04, 2009 10:17 am

دو
راهب که مراحلي از سير و سلوک را گذرانده بودند و از دياري به ديار ديگر
سفر ميکردند سر راه خود دختري را ديدند که در کنار رودخانه ايستاده بود و
ترديد داشت که از آن بگذرد.

وقتي راهبان نزديک رودخانه رسيدند دخترک از آنها تقاضاي کمک کرد. يکي از راهبان بلادرنگ دختر را برداشت و از رودخانه گذراند.

راهبان به راه خود ادامه دادند و مسافتي طولاني را پيمودند تا به مقصد رسيدند.

در
همين هنگام راهب دوم که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت: "
دوست عزيز، ما راهبان نبايد به زنان نزديک شويم. تماس با آنها برخلاف
عقايد و مقررات مکتب ماست. در صورتيکه تو دخترک را بغل کردي و از رودخانه
عبور دادي.
راهب اولي با خونسردي و با حالتي بي تفاوت پاسخ داد: "من
دخترک را همان جا رها کردم ولي تو هنوز به آن چسبيده اي و آن را رها
نميکني."
silence
silence
کاربر ویژهکاربر ویژه

تعداد پستها : 770
Points : 2448
Reputation : 60
Join date : 2009-05-11

نشان
قدرت:
من دخترک را همانجا رها کردم Left_bar_bleue2/2من دخترک را همانجا رها کردم Empty_bar_bleue  (2/2)

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
whats happen?