يک گزارش از تهران
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: داستان کوتاه
صفحه 1 از 1
يک گزارش از تهران
اینجا ایران است. سرزمین تكرارهای مكرر! امروز، روز من است! امروز، روز دوستان كبود من است! دوستان كبود من، انسانند. این انسانها، امروز 10 دقیقه فرصت خواستند تا بگویند انسان چیست. امروز، روز من است. اینجا پارك دانشجو است. اینجا، فرهنگ واژگان حكومت است. امروز، اینجا عدالت را حك كردند، بر بدنهای كبود ما! امروز انسان را تصویر كردند، بر صورت خونین دوستم! امروز، برابری را معنا كردند. ما، امروز برابر بودیم: زن و مرد، هر دو كبود!
اینجا، چهارراه ولیعصر است. امروز، روز اقتدار حكومت است. امروز، اقتدار را نمایش دادند در انبوه خیابانهای بسته شده با الگانسهای روبوتها!
روبوت عزیز!
آن هنگام كه سنگینی باتومت را بر من فرود آوردی، آن هنگام كه مرا درسرمای جوی پر از آب ـ به گمانت ـ بر جای نشاندی، حتا آن هنگام كه در هجوم باتومت، به سختی خود را از آب بیرون كشیدم... مرا كینه ای از تو در دل نبود. تو فقط یك روبوت هستی! یك روبوت! گمانت هم، وهمی بیش نخواهد بود. مرا حتا كینهای از برنامهنویست هم در دل نیست؛ كه آدمی را قدر و منزلت بیش از این است. من، انسانم! و این چیزی است كه تو را هیچگاه توان دركش نخواهد بود!
امروز، دوستانم را با خود بردند: كشان كشان، خونین، كبود! امروز، لباس شخصیها،چفیهبهگردن، با حمایت روبوتها، خاطره كبود روزمان را بر عمق جسم و جانمان حك كردند.
*********
با لباس ها و كفشهایی خیس و سنگین از آب جوی، با دوستانم به راه میافتیم، پیاده. یكی دست بر بازوی كبود، دیگری حیرتزده از این وقاحت و...
خیابانها مملو از الگانسهای پلیس، نیروهایشان و لباس شخصیهاست: همه بیسیم بهدست.
گفتم چقدر دلم میخواهد پاهایم را در آب جوش بگذارم. یكی گفت: اگر میماندی، پاهایت را در آب جوش هم میگذاشتند. بر صورتها لبخند تلخی نقش میبندد.
آقایی با نگاه به آنهمه نیروی امنیتی از یكی از آنها پرسید:
- چه خبر شده؟ این همه نیرو در خیابان چه میكنند؟
- خبری نیست. سلامتی رهبر!
- یعنی برای سلامتی رهبر اینهمه نیرو در خیابانها ریخته؟
- سوار تاكسی كه میشوم از راننده میخواهم شیشه را بالا بكشد. با تعجب نگاهم میكند:
- اقا! یعنی شما تو این هوا سرده ته؟
- شما هم اگر سر تا پا خیس و باتوم خورده بودید، مثل من سردتون بود. (برایش تعریف می كنم)
- آقای عزیز! مگه سرت درد میكنه؟! اینها یكسری روبوت استخدام كردهاند كه هر فرمانی رو بدون فكر اجرا میكنند. تو كه تحصیل كردهای! روبوت را كه بهتر از من میشناسی!... خدا، باعث و بانیش رو لعنت كنه! یه زمانی تو این مملكت شرافت معنی داشت!...
امروز، چند روز از انتخابات گذشته .امروز 18 مرداد.
اینجا ایران است، صدای جمهوری اسلامی ايران؟
اینجا، چهارراه ولیعصر است. امروز، روز اقتدار حكومت است. امروز، اقتدار را نمایش دادند در انبوه خیابانهای بسته شده با الگانسهای روبوتها!
روبوت عزیز!
آن هنگام كه سنگینی باتومت را بر من فرود آوردی، آن هنگام كه مرا درسرمای جوی پر از آب ـ به گمانت ـ بر جای نشاندی، حتا آن هنگام كه در هجوم باتومت، به سختی خود را از آب بیرون كشیدم... مرا كینه ای از تو در دل نبود. تو فقط یك روبوت هستی! یك روبوت! گمانت هم، وهمی بیش نخواهد بود. مرا حتا كینهای از برنامهنویست هم در دل نیست؛ كه آدمی را قدر و منزلت بیش از این است. من، انسانم! و این چیزی است كه تو را هیچگاه توان دركش نخواهد بود!
امروز، دوستانم را با خود بردند: كشان كشان، خونین، كبود! امروز، لباس شخصیها،چفیهبهگردن، با حمایت روبوتها، خاطره كبود روزمان را بر عمق جسم و جانمان حك كردند.
*********
با لباس ها و كفشهایی خیس و سنگین از آب جوی، با دوستانم به راه میافتیم، پیاده. یكی دست بر بازوی كبود، دیگری حیرتزده از این وقاحت و...
خیابانها مملو از الگانسهای پلیس، نیروهایشان و لباس شخصیهاست: همه بیسیم بهدست.
گفتم چقدر دلم میخواهد پاهایم را در آب جوش بگذارم. یكی گفت: اگر میماندی، پاهایت را در آب جوش هم میگذاشتند. بر صورتها لبخند تلخی نقش میبندد.
آقایی با نگاه به آنهمه نیروی امنیتی از یكی از آنها پرسید:
- چه خبر شده؟ این همه نیرو در خیابان چه میكنند؟
- خبری نیست. سلامتی رهبر!
- یعنی برای سلامتی رهبر اینهمه نیرو در خیابانها ریخته؟
- سوار تاكسی كه میشوم از راننده میخواهم شیشه را بالا بكشد. با تعجب نگاهم میكند:
- اقا! یعنی شما تو این هوا سرده ته؟
- شما هم اگر سر تا پا خیس و باتوم خورده بودید، مثل من سردتون بود. (برایش تعریف می كنم)
- آقای عزیز! مگه سرت درد میكنه؟! اینها یكسری روبوت استخدام كردهاند كه هر فرمانی رو بدون فكر اجرا میكنند. تو كه تحصیل كردهای! روبوت را كه بهتر از من میشناسی!... خدا، باعث و بانیش رو لعنت كنه! یه زمانی تو این مملكت شرافت معنی داشت!...
امروز، چند روز از انتخابات گذشته .امروز 18 مرداد.
اینجا ایران است، صدای جمهوری اسلامی ايران؟
HassanP87
-
تعداد پستها : 69
Points : 233
Reputation : 5
Join date : 2009-05-13
Age : 34
نشان
قدرت:
(2/2)
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: داستان کوتاه
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد