درویشی را دیدم ...
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: داستان کوتاه
صفحه 1 از 1
درویشی را دیدم ...
رویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی مالید و می گفت : یا غفور و یا رحیم - تو دانى كه از ظلوم و جهول چه آید؟
عذر قصیر خدمت آوردم
كه ندارم به طاعت استظهار
عاصیان از گناه توبه كنند
عرفان از عبادت استغفار
عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت . من بنده امید آورده ام نه طاعت بدریوزه آمده ام نه بتجارت . اصنع بى ما انت اهله.
بر در كعبه سائلى دیدم
كه همى گفت و مى گرستى خوش
من نگویم كه طاعتم بپذیر
قلم عفو بر گناهم كش
عذر قصیر خدمت آوردم
كه ندارم به طاعت استظهار
عاصیان از گناه توبه كنند
عرفان از عبادت استغفار
عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت . من بنده امید آورده ام نه طاعت بدریوزه آمده ام نه بتجارت . اصنع بى ما انت اهله.
بر در كعبه سائلى دیدم
كه همى گفت و مى گرستى خوش
من نگویم كه طاعتم بپذیر
قلم عفو بر گناهم كش
ice queenP87
- تعداد پستها : 66
Points : 216
Reputation : 13
Join date : 2009-05-18
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: داستان کوتاه
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد