پزشکی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

این داستان واقعی است.....

2 مشترك

اذهب الى الأسفل

این داستان واقعی است..... Empty این داستان واقعی است.....

پست من طرف Hassan الأحد يوليو 26, 2009 6:32 am

روزی روزگاری پسرکی برای گذران زندگی و تامین مخارخ تحصیلش دستفروشی میکرد .از این خانه به آن خانه میرفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد .روزی متوجه شد که تنها یک سکه ۱۰ سنتی برایش باقی مانده است و این در حالی بود که به شدت احساس گرسنگی می کرد.
تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند .به طور اتفاقی در خانه ای را زد .دختر جوان و زیبایی در را باز کرد پسرک با دیدن چهره ی زیبای دختر دست پاچه شد و به جای غذا فقط یک لیوان آب در خواست کرد .
دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود به جای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد .پسر با طمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت:چقدر باید به شما بپردازم ؟دختر پاسخ داد :چیزی نباید بپردازی .مادر به ما آموخته که نیکی ما بهایی ندارد .پسرک گفت : پس من از صمیم قلب از شما سپاسگزاری میکنم
.............
Hassan
Hassan

P87



الحصان
تعداد پستها : 69
Points : 233
Reputation : 5
Join date : 2009-05-13
Age : 34

نشان
قدرت:
این داستان واقعی است..... Left_bar_bleue2/2این داستان واقعی است..... Empty_bar_bleue  (2/2)

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

این داستان واقعی است..... Empty کلید اسرار

پست من طرف JABBARSING الثلاثاء يوليو 28, 2009 9:08 am

حسن جون من یاد اهنگ کلید اسرار از شبکه سه پخش می شد انداختی Laughing Laughing Laughing
JABBARSING
JABBARSING

P87



تعداد پستها : 29
Points : 72
Reputation : 3
Join date : 2009-05-19

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
whats happen?