چشمانم را به این......دوخته ام
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: شعر
صفحه 1 از 1
چشمانم را به این......دوخته ام
چشمانم را
به این خیابان ساکت و بی انتها دوخته ام
من هنوز منتۍر آن رهگذرم
اویی که چون گذرآب روان از چشمانم جاری شد
و بذر غم را به رگ هایم باشید
در این سکوت سرد
باد با درختان هم آوا زوزه می کشد
آسمان نیز رنگ ماتم گرفته است
گاه دیگر بغض خاکستریش را می شکند
و چون باران سیل آسا اشک می ریزد
برگها زجه می زنند
گویی آنها با نگاهی پریشان وهم غروبی را می نگرند
آنها می دانند که قلب من تنها به امید او می تبد
ولی من هنوز اشک را
با خود زندانی کرده ام
و این خیابان بی انتها
با صدایی غمگین مرا به امید می خواند
و من هنوز با هزاران امید
به آن سر نا پیدای خیابان می نگرم
کاش لحۍه ای باز
آمدنت را از دور دست ها ببینم
به این خیابان ساکت و بی انتها دوخته ام
من هنوز منتۍر آن رهگذرم
اویی که چون گذرآب روان از چشمانم جاری شد
و بذر غم را به رگ هایم باشید
در این سکوت سرد
باد با درختان هم آوا زوزه می کشد
آسمان نیز رنگ ماتم گرفته است
گاه دیگر بغض خاکستریش را می شکند
و چون باران سیل آسا اشک می ریزد
برگها زجه می زنند
گویی آنها با نگاهی پریشان وهم غروبی را می نگرند
آنها می دانند که قلب من تنها به امید او می تبد
ولی من هنوز اشک را
با خود زندانی کرده ام
و این خیابان بی انتها
با صدایی غمگین مرا به امید می خواند
و من هنوز با هزاران امید
به آن سر نا پیدای خیابان می نگرم
کاش لحۍه ای باز
آمدنت را از دور دست ها ببینم
HassanP87
-
تعداد پستها : 69
Points : 233
Reputation : 5
Join date : 2009-05-13
Age : 34
نشان
قدرت:
(2/2)
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: شعر
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد