پزشکی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

به سوی فانوس دریایی

اذهب الى الأسفل

به سوی فانوس دریایی Empty به سوی فانوس دریایی

پست من طرف the READER الخميس ديسمبر 31, 2009 12:27 pm

به سوی فانوس دریایی [To the Lighthouse]. رمانی از ویرجینیا وولف (1882-1941)، بانوی نویسنده انگلیسی، که در 1927 منتشر شد. خانواده رمزی برای گذراندن تعطیلات به یکی از جزایر هبرید آمده­اند. اعضای خانواده عبارتند از: مادر، زنی تقریباً پنجاه ساله که در نظر کسانی که او را می­شناسند و به او نزدیک می­شوند بی­نهایت زیباست؛ پدر، فیلسوفی که نیاز بسیار به تفاهم انسانها دارد؛ هشت فرزند، که بسیار با یکدیگر متفاوت­اند؛ و میهمانان متعدد، از جمله لیلی بریسکو، زنی نقاش که از بی­ استعدادی رنج می­برد؛ و بالاخره مینتا دویل و پل ریلی که سرانجام باهم نامزد می­شوند. شبی از اواسط ماه سپتامبر است. خانم رمزی به کوچکترین فرزندش، جیمز شش ساله، قول داده است که روز بعد او را برای گردش به سوی فانوس دریایی ببرد که هرشب روشن شدنش را می­بینند. اما پدر اعلام می­کند که روز بعد هوا نامساعد خواهد بود. گفتگویی در این زمینه میان پدر و مادر و فرزندان و میهمانان درمی­گیرد. هیچ مجادله‌ی معین و آشکاری رخ نمی­دهد. جانها به بیان کلمه­ای و اندیشه­ای مکدر یا روشن می­شوند، پر و خالی می­شوند، و بنا به روند مباحثه باد به گلو می­اندازند یا لب فرو می­بندند، و نویسنده به خوبی می­داند که چگونه لحظات رنج و شادی، سبکباری و تنفر، و سرانجام کشش متقابل را، که همه اشخاص حاضر در اتاق را به یکدیگر می­پیوندد، در پی‌هم آورد. شگفت­آورترین چهره، خانم رمزی است که قادر است همه را درک کند و به کمک حسی عمق درون هریک را دریابد و در نتیجه هرچه را جستجو می­کنند به ایشان ارزانی دارد. مجلس شبانه با آشتی کامل وی با شوهرش پایان می­یابد. آنگاه شب به پایان می­رسد و زمان می­گذرد: روزها و فصلها و سالها، همراه با توفانهای زمستانی و گلریزان بهار و گرمای تابستان و دلتنگیهای پاییز، از پی هم سپری می­شوند. و شبی، خانم رمزی به ناگهان می­میرد. دختر بزرگش، پرو ، نیز مدتی بعد، هنگام تولد نخستین فرزندش از دنیا می­رود و سرانجام اندرو ، برادر پرو، نیز بر اثر اصابت بمبی در ایام جنگ جان می­بازد. سالها و سالها می­گذرد. دیگر کسی به آن خانه متروک، که خطر ویرانی تهدیدش می­کند، نمی­آید. و درست هنگامی که همه چیز در حال نابودی است اعضای خانواده بازمی­گردند تا سیر ویرانی خانه نشسته است متوقف سازد. اما همه چیز تغییر کرده است: تنها فانوس دریایی، بی­حرکت، در جای همیشگی خود باقی است و حال می­توان به گردشی رفت که آن همه سال در اندیشه­اش بودند. اما در نظر جیمز این دیگر همان فانوس رؤیاهایش نیست و وی پدر را با این احساس همراهی می­کند که در برابر فرمانی مستبدانه سرخم کرده است و نسبت به خودخواهی‌های­ پدر تنفری عمیق احساس می­کند. لیلی بریسکو، که او نیز با خانواده همراه است، به قایقی که به سوی فانوس دریایی می­رود چشم دوخته است، و با مرور زندگی خود و دیگران و با یادآوری خاطره خانم رمزی متوجه می­شود که وی چه قدرت شگفتی داشت: قدرت حل همه چیز به سادگی و ساختن چیزی کامل از پیش افتاده­ترین رویدادهای زندگی، توانایی ماندگار بودن همچون اثری هنری. دیگر سؤال درباره مفهوم زندگی و انتظار جلوه­ای که احتمالاً هرگز به حقیقت نخواهد پیوست بیهوده است: «معجزه­های کوچک روزمره» وجود دارد، اشراقهای راستین و «چوب کبریتهایی که ناگهان در تاریکی کشیده می­شود». همین‌هاست که به آشفتگی شکل می­دهد و به ابدیت جاری زندگی ثبات می­بخشد. ویرجینیا وولف، که در خانم دالووی از تقلید روانشناسی جویس آغاز کرد، در این اثر با تنظیم تجسٌمات، اشتیاقها و افکارش به گونه ای موسیقایی، لحظاتی تکان­دهنده می­آفریند.
the READER
the READER
مدیر فرهنگی

الحصان
تعداد پستها : 314
Points : 930
Reputation : 27
Join date : 2009-09-23
Age : 34
آدرس پستي : turboboy_68@yahoo.com

نشان
قدرت:
به سوی فانوس دریایی Left_bar_bleue2/2به سوی فانوس دریایی Empty_bar_bleue  (2/2)

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
whats happen?