شکرانه
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: طنز-سرگرمی
صفحه 1 از 1
شکرانه
دو توانگر ویک فقیر با هم به حج رفتند.توانگر اول چون دست در حلقه ی کعبه زد،گفت:به شکرانه ی آن که مرا اینجا آوردی،از مال خود بلبان و بنفشه را آزاد کردم.
توانگر دوم چون حلقه بگرفت،گفت:بدین شکرانه،مبارک و سنقر را آزاد کردم.
مرد فقیر چون حلقه بگرفت،گفت:خدایا تو می دانی که من نه بلبان دارم و نه سنقر و نهبنفشه و نه مبارک،بدین شکرانه،همسرم را از خود به سه طلاق آزاد کردم!
عبید زاکانی،رساله ی دلگشا
توانگر دوم چون حلقه بگرفت،گفت:بدین شکرانه،مبارک و سنقر را آزاد کردم.
مرد فقیر چون حلقه بگرفت،گفت:خدایا تو می دانی که من نه بلبان دارم و نه سنقر و نهبنفشه و نه مبارک،بدین شکرانه،همسرم را از خود به سه طلاق آزاد کردم!
عبید زاکانی،رساله ی دلگشا
sepandarP87
-
تعداد پستها : 45
Points : 99
Reputation : 2
Join date : 2009-10-11
Age : 35
نشان
قدرت:
(2/2)
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: طنز-سرگرمی
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد