تو نیستی ببینی...
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: شعر
صفحه 1 از 1
تو نیستی ببینی...
تو نیستی ببینی
تو نیستی ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست !
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست !
چگوه جای تو در جان زندگی سبز است !
هنوز پنجره باز است .
تمام گنجشکان
که در نبودن تو
مرا به باد ملامت گرفته اند :
تو را به نام صدا میکنند !
هنوز نقش تو را از فراز گنبد کاج
کنار باغچه ،
زیر درخت ها ،
لب حوض
درون آینه پاک آب مینگرد
چه نیمه شب ها ، کز پارهای ابر سپید
به روح لوح سپهر
تو را ، چنان که دلم خواسته ست ، ساخته ام !
چه نیمه شب ها – وقتی که ابر بازیگر
هزار چهره به هر لحظه میکند تصویر
به چشم هم زدنی
میان آن همه صورت تو را شناختم !
غروب های غروب
در این رواق نیاز
پرنده ساکت و غمگین ،
ستاره بیمارست
دو چشم خسته من
در این امید عبث
دو شمع سوخته جان همیشه بیدارست
تو نیستی که ببینی !
تو نیستی ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست !
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست !
چگوه جای تو در جان زندگی سبز است !
هنوز پنجره باز است .
تمام گنجشکان
که در نبودن تو
مرا به باد ملامت گرفته اند :
تو را به نام صدا میکنند !
هنوز نقش تو را از فراز گنبد کاج
کنار باغچه ،
زیر درخت ها ،
لب حوض
درون آینه پاک آب مینگرد
چه نیمه شب ها ، کز پارهای ابر سپید
به روح لوح سپهر
تو را ، چنان که دلم خواسته ست ، ساخته ام !
چه نیمه شب ها – وقتی که ابر بازیگر
هزار چهره به هر لحظه میکند تصویر
به چشم هم زدنی
میان آن همه صورت تو را شناختم !
غروب های غروب
در این رواق نیاز
پرنده ساکت و غمگین ،
ستاره بیمارست
دو چشم خسته من
در این امید عبث
دو شمع سوخته جان همیشه بیدارست
تو نیستی که ببینی !
mary- کاربر ویژه
- تعداد پستها : 100
Points : 272
Reputation : 5
Join date : 2009-10-11
نشان
قدرت:
(2/2)
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: شعر
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد