پزشکی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

در شبي تاريك

اذهب الى الأسفل

در شبي تاريك Empty در شبي تاريك

پست من طرف koorosh الأحد نوفمبر 08, 2009 6:50 am

در شبي تاريك

كه صدايي با صدايي در نمي آميخت

و كسي كس را نمي ديد از ره نزديك

يك نفر از صخره هاي كوه بالا رفت

و به ناخنهاي خون آلود

روي سنگي كند نقشي را

و از آن پس نديدش هيچ كس ديگر

شسته باران رنگ خوني را

كه از زخم تنش جوشيد

و روي صخره ها خشكيد

از ميان برده است طوفان نقشهايي را

كه به جا ماند از كف پايش

گر نشان از هر كه پرسي باز

بر نخواهد آمد آوايش

آن شب هيچ كس از ره نمي آمد

تا خبر آرد از آن رنگي كه در كار شكفتن بود

كوه : سنگين ‚ سرگردان ‚ خونسرد

باد مي آمد ولي خاموش

ابر پر ميزد ولي آرام

ليك آن لحظه كه ناخنهاي دست آشناي راز

رفت تا بر تخته سنگي كار كندن را كند آغاز

رعد غريد

كوه را لرزاند

برق روشن كرد سنگي را

كه حك شد روي آن در لحظه اي كوتاه

پيكر نقشي كه بايد جاودان مي ماند

امشب باد وباران هر دو مي كوبند

باد خواهد بر كند از جاي سنگي را

و باران هم خواهد از آن سنگ نقشي را فرو شويد

هر دو مي كوشند

مي خروشند

ليك سنگ بي محابا در ستيغ كوه

مانده بر جا استوار انگار با زنجير پولادين

سالها آن را نفرسوده است

كوشش هر چيز بيهوده است

كوه اگر بر خويشتن پيچد

سنگ بر جا همچنان خونسرد مي ماند

و نمي فرسايد آن نقشي كه رويش كند در يك فرصت باريك

يك نفر كز صخره هاي كوه بالا رفت

در شبي تاريك
koorosh
koorosh
مدیر ایران شناسی

تعداد پستها : 189
Points : 721
Reputation : 10
Join date : 2009-09-14

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
whats happen?