مواضيع مماثلة
با يك سؤال، زندگي خود را تغيير دهيد
صفحه 1 از 1
با يك سؤال، زندگي خود را تغيير دهيد
وقتي كه به دنيا ميآييم مغز ما تقريباً خالي از هر گونه اطلاعات و برنامه است. هيچ نوزادي قادر به خواندن و نوشتن و يا حل مسايل رياضي نيست. اين قابليتها را ما در طول زندگي و به دنبال برنامههاي آموزشي و تمرين آنها ميآموزيم. ياد گرفتن براي نوزاد از همان لحظه تولد شروع ميشود و انسان كوچك با آموختن پشت سر هم چيزهاي ساده رفته رفته موضوعات پيچيده و پيچيدهتر را ميآموزد. چيزهايي را ميآموزد كه هر نوزادي خودش كشف ميكند. به جز چيزهايي كه خودش كشف ميكند چيزهايي را نيز ميآموزد كه پدر و مادر و محيط زندگي وي آنها را براي كشف كردن و فهميدن در جلوي راه او قرار ميدهند، بنابراين برنامه ريز مغز كودك محيط زندگي اوست با همة امكاناتي كه در آن محيط برايش وجود دارد.
نوزاد از زمان تولد تا چند ماهگي تنها دو احساس را ميشناسد و اين دو احساس را به لحاظ بيولوژيكي با خود دارد:
ارضا شدن و ارضأ نشدن. يعني وقتي گرسنه است احساس ارضأ شدن دارد و وقتي به او غذا داده ميشود احساس ارضا شدن ميكند. وقتي نيازهاي طبيعياش برآورده نميشود، احساس ارضأ نشدن ميكند و اين را به شكل گريه نشان ميدهد و وقتي اين نيازها برآورده شدند احساس ارضأ شدن ميكند و آرام است و بازي ميكند. احساسات ديگر، چيزهايي مانند نااميدي، خشم، حسادت، احساس گناه، احساس درماندگي و… احساساتي هستند كه كودك در طول زندگي خود و بنا بر تجربه هايي كه ميكند با آنها آشنا ميشود. اين احساسات چيزهايي هستند كه ما در طول زندگي مانند خواندن و نوشتن ياد ميگيريم. آنها را به شكل افكار افسرده كننده در مغزمان ذخيره ميكنيم و به صورت يك كليشه در روابط خود با ديگران و با خودمان از آنها استفاده ميكنيم.
اگر كسي بياموزد كه آدم دوست داشتنياي نيست اين موضعِ او در روابطش با ديگران يعني زماني كه با كسي برخورد ميكند به صورت اتوماتيك برانگيخته ميشود و رنگ خود را بر فضاي آن رابطه و برخورد ميزند.
همة ما انسانها در طول شبانه روز با خود گفتگوهاي دروني ميكنيم. مضمون اين گفتگوها روشن كننده مواضع ما نسبت به خودمان است. با هشيار بودن به مضمون اين گفتگوها ميتوان فهميد كه افكار اتوماتيكي كه ياد گرفتهايم چه چيزهايي هستند. با آگاه بودن بر اين افكار و اقدام با برنامه براي تغيير مضمون اين گفتگوهاي دروني ميتوان نوع اين احساسات را تغيير داد. يك راه بسيار ساده براي تغيير موضعمان در اين گفتگوها سؤال كردن از خود است. به وسيلة اين سؤالات است كه ميتوانيم از خودمان بپرسيم آيا ميتوانيم مسير افكاري را كه داريم و از آنها در گفتگوهاي دروني استفاده ميكنيم را تغيير دهيم؟ مطمئناً قصد ما از تغييرات اين است كه افكار قبلي ديگر به صورت اتوماتيك عمل نكنند و ارادة روح و روان خود را در دست بگيريم و راه پيشنهادي و بسيار مؤثر كه براي ثبت دايمي اين تغييرات اين است كه براي چند سؤال مطرح شده در پايين حداقل سه جواب پيدا كنيد. با اين كار متوجه ميشويد كه احساسات ناخوشايندتان اگر چه از بين نرفتهاند ولي به سرعت كم رنگ ميشوند و از فشار آنها بر روح شما كاسته ميشود. بسيار ساده است و شما به راحتي ميتوانيد به خودتان كمك كنيد.
1 – در اين لحظه چه چيزهاي خوشايندي برايم وجود دارند؟ اگر ميخواستم و امكانش برايم وجود داشت چه چيزهايي ميتوانستند مرا در اين لحظه شاد سازند؟
2 – به چه چيز به خصوصي در خودم و در زندگيام افتخار ميكنم؟ اگر ميخواستم و امكانش برايم وجود داشت به چه چيز به خصوصي ميتوانستم افتخار كنم؟
3 – در چه محيطهايي احساس آرامش و راحتي خاصي ميكنم؟
4 – دوست داشتم در حال حاضر پيش چه كسي باشم؟
5 – چه كساني را دوست دارم؟ و دلم ميخواهد كه چه كسي مرا دوست داشته باشد؟
6 – چه كارهايي را با اشتياق كامل انجام ميدهم!
نوزاد از زمان تولد تا چند ماهگي تنها دو احساس را ميشناسد و اين دو احساس را به لحاظ بيولوژيكي با خود دارد:
ارضا شدن و ارضأ نشدن. يعني وقتي گرسنه است احساس ارضأ شدن دارد و وقتي به او غذا داده ميشود احساس ارضا شدن ميكند. وقتي نيازهاي طبيعياش برآورده نميشود، احساس ارضأ نشدن ميكند و اين را به شكل گريه نشان ميدهد و وقتي اين نيازها برآورده شدند احساس ارضأ شدن ميكند و آرام است و بازي ميكند. احساسات ديگر، چيزهايي مانند نااميدي، خشم، حسادت، احساس گناه، احساس درماندگي و… احساساتي هستند كه كودك در طول زندگي خود و بنا بر تجربه هايي كه ميكند با آنها آشنا ميشود. اين احساسات چيزهايي هستند كه ما در طول زندگي مانند خواندن و نوشتن ياد ميگيريم. آنها را به شكل افكار افسرده كننده در مغزمان ذخيره ميكنيم و به صورت يك كليشه در روابط خود با ديگران و با خودمان از آنها استفاده ميكنيم.
اگر كسي بياموزد كه آدم دوست داشتنياي نيست اين موضعِ او در روابطش با ديگران يعني زماني كه با كسي برخورد ميكند به صورت اتوماتيك برانگيخته ميشود و رنگ خود را بر فضاي آن رابطه و برخورد ميزند.
همة ما انسانها در طول شبانه روز با خود گفتگوهاي دروني ميكنيم. مضمون اين گفتگوها روشن كننده مواضع ما نسبت به خودمان است. با هشيار بودن به مضمون اين گفتگوها ميتوان فهميد كه افكار اتوماتيكي كه ياد گرفتهايم چه چيزهايي هستند. با آگاه بودن بر اين افكار و اقدام با برنامه براي تغيير مضمون اين گفتگوهاي دروني ميتوان نوع اين احساسات را تغيير داد. يك راه بسيار ساده براي تغيير موضعمان در اين گفتگوها سؤال كردن از خود است. به وسيلة اين سؤالات است كه ميتوانيم از خودمان بپرسيم آيا ميتوانيم مسير افكاري را كه داريم و از آنها در گفتگوهاي دروني استفاده ميكنيم را تغيير دهيم؟ مطمئناً قصد ما از تغييرات اين است كه افكار قبلي ديگر به صورت اتوماتيك عمل نكنند و ارادة روح و روان خود را در دست بگيريم و راه پيشنهادي و بسيار مؤثر كه براي ثبت دايمي اين تغييرات اين است كه براي چند سؤال مطرح شده در پايين حداقل سه جواب پيدا كنيد. با اين كار متوجه ميشويد كه احساسات ناخوشايندتان اگر چه از بين نرفتهاند ولي به سرعت كم رنگ ميشوند و از فشار آنها بر روح شما كاسته ميشود. بسيار ساده است و شما به راحتي ميتوانيد به خودتان كمك كنيد.
1 – در اين لحظه چه چيزهاي خوشايندي برايم وجود دارند؟ اگر ميخواستم و امكانش برايم وجود داشت چه چيزهايي ميتوانستند مرا در اين لحظه شاد سازند؟
2 – به چه چيز به خصوصي در خودم و در زندگيام افتخار ميكنم؟ اگر ميخواستم و امكانش برايم وجود داشت به چه چيز به خصوصي ميتوانستم افتخار كنم؟
3 – در چه محيطهايي احساس آرامش و راحتي خاصي ميكنم؟
4 – دوست داشتم در حال حاضر پيش چه كسي باشم؟
5 – چه كساني را دوست دارم؟ و دلم ميخواهد كه چه كسي مرا دوست داشته باشد؟
6 – چه كارهايي را با اشتياق كامل انجام ميدهم!
koorosh- مدیر ایران شناسی
- تعداد پستها : 189
Points : 721
Reputation : 10
Join date : 2009-09-14
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد