ويتنامي ديگر
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: شعر
صفحه 1 از 1
ويتنامي ديگر
براي ارنست چگوارا
با آنهمه سلاح
با آنهمه ستوه
با آنهمه گلوله که بر پيکر تو ريخت
ارنستو!
اين بار هم دروغ در آمد هلاک تو!
آنان که تند تند ترا خاک می کنند
آنان که زهرخند به لب دست خويش را
با گوشه های پرچم تو پاک می کنند
که : ديگر تمام شد،
دنيا به کام شد،
تاريک طالعان تبه کار بی دلند
خامان غافلند.
تو زنده ای هنوز که بيداد زنده است
تو زنده ای هنوز که باروت زنده است
تو در درون هلهله های دلاوران
تو در ميان زمزمه دختران کوه
در شعر در شراب و شبيخون تو زنده ای!
آوازه خوان گذشت و ليکن ترانه اش
گل می کند به دامنه کوهپايه ها
خورشيدهای شب زده بيدار می شوند
يک روز از کمينگه تاريک سايه ها.
مردی و يک تفنگ
مردی و کوله باری از نان و از غرور
آزاده ای گشاده جبين، قامت استوار
يک روز بر وزارت کوبا نشسته تند
روز دگر به خون
در سنگر بوليوی، دور از ديار و يار.
آه ای پلنگ قله، آه ای عقاب اوج!
گر آفرين خلقی شايسته تو بود
مرگی بدين بلندی بايسته تو بود.
آه ای بزرگ اميد!
اينک که مرگ می بردت بر سمند خويش
اينگونه کامياب
اينگونه پر شتاب
گر آرزوی دير رست را سراغ نيست
در قلب ما بجوی
آتش
آهن
ويرانگی و خشم
در قلب ما ببين که ويتنام ديگری است.
سياوش كسرايي
fabulousP87
-
تعداد پستها : 36
Points : 87
Reputation : 3
Join date : 2009-05-20
Age : 34
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: شعر
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد