ازت ممنونم!
2 مشترك
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: داستان کوتاه
صفحه 1 از 1
ازت ممنونم!
از همون اول که وارد زندگیش شدم بهم گفت که من رو نمی خواد، هیچکس در مورد وجود من ازش سوال نکرده و اجازه نخواسته.
خیلی هم سعی کرد از دستم راحت بشه از خیلی ها کمک گرفت، دست به دامن خیلی ها شد ولی نتونست چون من از اون سمج تر بودم به قول خودش، خودم رو مثل زالو چسبونده بودم بهش .
اون اوایل می رفت تو اتاق و در رو خودش می بست. می گفت چرا اون رو انتخاب کردم اینهمه آدم تو دنیاست که دوست دارند زندگیشون رو تباه کنند خوب می رفتم پیش اونها . به یکی گفته بود که حاضره خیلی خرج کنه تا از دستم خلاص شه، طرف بهش گفته بود که در هر صورتی برنده این بازی منم نه اون بهش گفته بود بهتره زندگیش رو بکنه و به من محل نده انگار که اصلا نیستم.
اون هم سعی خودش رو کرد .
اوایل اصلا محلم نمی داد ولی یواش یواش رفتارش باهام بهتر شد. دیگه از اینکه همه جا باهاش می رفتم ناراحت نمی شد. شبها باهام درد دل می کرد. آخر محبتش رو دیروز بهم نشون داد. می دونستم خیلی از وجودم خسته شده و دیگه نای حرف زدن نداره ولی بهم گفت"با وجودیکه زندگیشو تباه کردم بهش فهموندم که زندگی هر چقدر هم کوتاه باشه چقدر ارزشمنده و چقدر راحت می شه ازش لذت برد .
می دونید من خیلی خیلی خوشحالم و از خوشحالی دارم می ترکم چون من اولین تومور مغزی هستم که صاحبش بهش گفته ازت ممنونم.
خیلی هم سعی کرد از دستم راحت بشه از خیلی ها کمک گرفت، دست به دامن خیلی ها شد ولی نتونست چون من از اون سمج تر بودم به قول خودش، خودم رو مثل زالو چسبونده بودم بهش .
اون اوایل می رفت تو اتاق و در رو خودش می بست. می گفت چرا اون رو انتخاب کردم اینهمه آدم تو دنیاست که دوست دارند زندگیشون رو تباه کنند خوب می رفتم پیش اونها . به یکی گفته بود که حاضره خیلی خرج کنه تا از دستم خلاص شه، طرف بهش گفته بود که در هر صورتی برنده این بازی منم نه اون بهش گفته بود بهتره زندگیش رو بکنه و به من محل نده انگار که اصلا نیستم.
اون هم سعی خودش رو کرد .
اوایل اصلا محلم نمی داد ولی یواش یواش رفتارش باهام بهتر شد. دیگه از اینکه همه جا باهاش می رفتم ناراحت نمی شد. شبها باهام درد دل می کرد. آخر محبتش رو دیروز بهم نشون داد. می دونستم خیلی از وجودم خسته شده و دیگه نای حرف زدن نداره ولی بهم گفت"با وجودیکه زندگیشو تباه کردم بهش فهموندم که زندگی هر چقدر هم کوتاه باشه چقدر ارزشمنده و چقدر راحت می شه ازش لذت برد .
می دونید من خیلی خیلی خوشحالم و از خوشحالی دارم می ترکم چون من اولین تومور مغزی هستم که صاحبش بهش گفته ازت ممنونم.
mary- کاربر ویژه
- تعداد پستها : 100
Points : 272
Reputation : 5
Join date : 2009-10-11
نشان
قدرت:
(2/2)
رد: ازت ممنونم!
تنها چیزی که از بشر باقی می ماند
گوگردی ست که جعبه کبریتی را کفایت کند
و آهنی که میخی ساخت و خود را از آن حلق آویز کرد
sandberg
گوگردی ست که جعبه کبریتی را کفایت کند
و آهنی که میخی ساخت و خود را از آن حلق آویز کرد
sandberg
the READER- مدیر فرهنگی
-
تعداد پستها : 314
Points : 930
Reputation : 27
Join date : 2009-09-23
Age : 34
آدرس پستي : turboboy_68@yahoo.com
نشان
قدرت:
(2/2)
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: داستان کوتاه
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد