پزشکی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

غرور تو و من

اذهب الى الأسفل

غرور تو و من Empty غرور تو و من

پست من طرف silence السبت أكتوبر 24, 2009 7:59 am



غرور تو و من 15052007949




سال ها پیش از این به من گفتی

که ((مرا هیچ دوست میداری؟))

گونه ام گرم شد ز سرخی شرم

شاد و سر مست گفتمت ((آری))



باز دیروز جهد میکردی

که ز عهد قدیم یاد آرم

سرد و بی اعتنا ترا گفتم

که دگر ((دوستت نمی دارم!))



ذره های تنم فغان کردند

که خدا را، دروغ می گوید

جز تو نامی ز کس نمی آرد

جز تو کامی ز کس نمی جوید



تا گلویم رسید فریادی

کاین سخن در شمار باور نیست

جز تو، دانند عالمی، که مرا ؛

در دل و جان هوای دیگر نیست



لیک آرام ماندم و خاموش

ناله ها را شکسته در دل تنگ

تا طپش های دل نهان ماند؛

سینه ی خسته را فشرده به چنگ



در نگاهم شکفته بود این راز

که ((دلم کی ز مهر، خالی بود؟))

لیک تا پوشم از تو، دیده ی من؛

بر گل رنگ رنگ قالی بود



دوستت دارم و نمی گویم.

تا غرورم کشد به بیماری!

زانکه می دانم این حقیقت را

که دگر دوستم..... نمی داری.... غرور تو و من 437388 غرور تو و من 437388
silence
silence
کاربر ویژهکاربر ویژه

تعداد پستها : 770
Points : 2448
Reputation : 60
Join date : 2009-05-11

نشان
قدرت:
غرور تو و من Left_bar_bleue2/2غرور تو و من Empty_bar_bleue  (2/2)

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
whats happen?