مواضيع مماثلة
فدریکو فلینی
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: بیوگرافی
صفحه 1 از 1
فدریکو فلینی
فدریکو فلینی فیلمنامه نویس و کارگردان ایتالیایی است. وی یکی از نامداران سینمای ایتالیا است که برای شیوهٔ ویژه اش در آمیزش انگارههای رویاگون و فراهنگام بارز شده است. ارجمندترین فیلم او، ½۸هشت و نیم با بازی مارچلو ماستریانی است. «هشت و نیم» برنده دو جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی و بهترین بازیگردانی در سال ۱۹۶۳ شد
فدریکو فلینی در سال ۱۹۲۰ در خانوادهای متوسط در ری مینی Rimini زاده شد.پدرش اوربانو فلینی Urbano Fellini فروشندهٔ دوره گرد وکلی فروش بود و مادرش آیدا باربیانی Ida Barbiani زنی بود خانواده دوست و خانه دار.[۶] فدریکو از هنگام کودکی شیفتهٔ بازیگرانی بود که در نمایش بازی ها vaudeville و سیرک ها هنرنمایی میکردند. در آینده، یادهای این خاطرات بر فیلم هایش تاثیر بسیار گذاشت. همچنین آموزش او در دبستان دینی کاتولیک از دیگر موثرها براو بود که به فیلم هایش هوایی خرده گیر از کلیسا و با این همه احساسی سرشار از معنويت spiritual می بخشید
در بارهٔ ری مینی فلینی نوشته اند: "ری مینی آب وهوای عجیبی دارد باد و بوران و مه و بارانهای ناگهانی از ویژگی های آب و هوای آنجاست. مردمش خرافاتی و متعصب هستند با آداب و رسومی عجیب، و تشریفات و سنن مذهبی با شکوه که فراوان در آنجا اجرا میشود... علاوه بر اینها شهر دارای حالتی بسیار اسرار آمیز است . همه جای شهر علایم تاریخ بیزانتن به چشم میخورد. و آنسوی آبها ، سواحل ابری ، دریای مرموز و خانههای سنگی واقع شده است. و آنها که بیوگرافی فلینی را مینویسند جوان کنجکاو جستجو گری را به ما می شناسانند که در امتداد ساحل قدم میزند - در میخانهها شراب می نوشد - و ساعت ها در ایستگاه راه آهن مسافرین را به نظاره می نشیند- گاهی برای مجلات کاریکاتور میکشد - زمانی دلقک سیرک میشود و هر از گاه داستانهای بی شرمانه را در مجلات به چاپ می رساند. وی پس از زمانی کوتاه که به گزارشگری تبه کاری های شهر میپرداخت. در ششم فوریه ۱۹۳۸ نخستین کاریکاتور خویش را در روزنامهٔ دومینیکا دل کوریه Domenica del Corrier به چاپ رساند.در همان سال از زادگاهش به سوی فلورانس و رم رهسپار میشود.
همکاری او با سینما با نوشتن طنز هایی برای هنرپیشه یی بنام آلدو فابریزی Aldo Fabrizi آغاز شد. در ۱۹۴۳ با جولیتا ماسینا Giulietta Masina زناشویی کرد . جولیتا در چندین فیلم او بازی کرد و فلینی او را والاترین الهام دهنده هنری خویش نامیده است.
فیلم های سبک نوشدایی neorealist
در ۱۹۴۵ فابریزی فلینی را به کارگردان نامدار و ارجمند روبرتو روسلینی Roberto Rosselini شناساند.روسیلینی اورا در نوشتن فیلمنامه یی از کارزار رزمندگان زیرزمینی ایتالیا در برابر نیروهای آلمان نازی، بنام رم شهر بی دفاع Roma, Citta Aperta به یاری گرفت و همچنین او رابه دستیار کارگرانی برگزید واین فیلمی بارز در "جنبش نو شدایش" neorealist movement بود . در ۱۹۴۸ روسیلینی فیلم «شیدایی » L'Amore را کارگردانی نمود که بخشی از آن بر پایه داستانی بود به نوشتهٔ فلینی بنام "شگفتاک" Il Miracolo که در بارهٔ زنی روستایی (به بازیگری آنا مانیانی Anna Magnani)است که می پندارد ولگردی که او را آبستن نموده (به بازیگری فلینی) سنت جوزف است و او را سرنوشت آنست که عیسی را بزاید وبه جهان آورد. اگرچه "شگفتاک" از دید سبک شناسی فیلمی نوشدایشی و ساختهٔ روسیلینی است وراکه درآن هنایش سبک رازناک و سرودای فلینی بس نمایان است
در سال ۱۹۵۱ با راهنمایی ارته وای technical supervision آلبرتو لاچودا Alberto Lattuada فلینی نخستین کار سینمایی خویش بنام روشنایهای گوناگونه Luci del Varieta را کارگردانی نمود. این فیلم بررسی بس فشردهٔ درونی از زندگی بازیگران نمایش بود که پیش نمادی شگرف بوداز شاهکارهای آینده او، با انگارهها یی از دیدگاههایی پر از ماتم و تنهایی و افسردکی.
در سال ۱۹۵۲ شیخ سفید Lo Sceicco Bianco را کارگردانی میکند، که در آن جهان پوشالی و کم ژرفای ستارگان سینما را با تلخ خند به آزمون میکشد. گرچه این دو فیلم نخستین، تماشاگران چندانی نداشتند، وراکه ولگردها I Vitelloni فیلم درپس او آفرین جهانیان را برانگیخت. فلینی در این فیلم دیدگاه خویش را به جهان دل زده و سرخورده و نابهنجار مردم طبقه متوسط شهرهای کوچک گسترش میدهد تا که رفتار آسیب زای جوانان آفت زده را ریشه کاوی کند.
اگرچه فیلم های نخستین فلینی به آشکاری در مایهٔ سبک "نوشدایی" کار شده اند با این همه از همان آغاز دلبستگی و مهر او به پرسناژ های نابخرد و لولی وش نمایان است و به همین گون شیفتگی او به بیهودگی و کژهودگی و سبکسری نشان از سبک ویژهٔ او دارند.
پس از فیلم کوتاه "بنگاه زناشویی" Agenzia Matrimoniale در سال ۱۹۵۳ ، فلینی فیلم "جاده" La Strada را در ۱۹۵۴ کارگردانی نمود که ارجمندی جهانی رابر او به آوند یکی از برترین کارگردان های سال های پس از جنگ دوم جهانی فرا آورد و پاداشن اسکار را برای بهترین فیلم بیگانه درآمریکا دریافت نمود.این فیلم بیاد ماندنی و تکان دهنده داستان دختر جوان پاک وسادهیی (جولیتا ماسینا) را میگوید که از سوی خانواده ش به گروهی از مردان نیرومند درشتخوی بازیگر سیرک فروخته میشود. این فیلم با بکارگیری دیدسارهای فرا شدایی surreal scenes از سبک نوشدایی دوری میگرفت. "جاده" در سبک سرودا و نمادین فلینی پیام آور رهسپاری دو دلباختهٔ همراه و ناهموار بسوی رستاخیز شان بود. آهنگ زمینهٔ فیلم را نینو روتا Nino Rota ساخته بود که احساس نگارههای فیلم را دوچندان می نمود. همکاری روتا با فلینی تا هنگام مرگ روتا در ۱۹۷۹ در پی بود.
در ۱۹۵۵ فلینی "کلاه بردار" Il bidone را ساخت که اگرچه ژرفای اندیشار "جاده" را نداشت وراکه از پرداختی استادانه بهره ور بودو داستان گروهی از خرده کلاه برداران را به خوشوایی و هشیاری میپرداخت. شبهای کابیریا Le Notti di Cabiria ۱۹۵۷ داستان افسون کنندهٔ زندگی یک روسپی ( با بازی جولیتا ماسینا) بود، که فلینی را به آوند کارگردانی دل وا و شداگرا romantic realist استواری داد.
در آغاز دههٔ ۱۹۶۰ فلینی دو شاهکار سینمایی خویش "زندگی شیرین" La Dolce Vita ، و "هشت و نیم" 81/2 را به همراه کار کوتاه خوبش در "بوکاچیو ۷۰"، Boccaccio 70 آفرید. "زندگی شیرین"، ساخته شده در ۱۹۶۰ یک فیلم سه ساعته، چشم انداز گسترده یی از زندگی جامعهٔ ایتالیایی را از دید یک روزنامه نویس هم هنگام (با بازی مارچلو ماسترویانی ) نشان میداد. در این فیلم فلینی با بکاربری نمادهای دینی از دیدگاه ژزویتها، گندایه و آزردگی های جنسی ، بی شرمانگی و آدمک های دیوگون دلبستکی خویش را به اینگونه داستان سرایی آشکاره ساخت. او در بخش کوتاهش در "بوکاچیو ۷۰"، ساخته شده در ۱۹۶۲ گرههای روانی و پنداشت های تن گرای مردی میانه سال را به پژوهش کشید واین پیش درآمد شاهکار ارزنده اش "هشت و نیم"، ساخته شده در ۱۹۶۳ بود که در آن فلینی زیرکانه سختاک خویش را در گزینش نهاده یی برای فیلم تازه اش به فیلم برمی گرداند و بنابرین نهادهٔ "هشت و نیم" پژوهش درمشکل کارگردانی مشهوراست که نمیداند برای فیلم آیندهٔ خود چه موضوعی را برگزیند. مارچلو ماسترویانی در نقش کارگردان، بازیگر نخست این فیلم بود.نام "هشت و نیم" گواه آن بود که تا آن هنگام فلینی هفت و نیم فیلم ساخته بود و این تازه ترین فیلم شمارهٔ هشت و نیم بود-- پیداست که او فیلم های کوتاهش را نیمه فیلم در می شمرد. هشت و نیم پاداشن اسکار دیگری را ربود.
نخستین فیلم رنگی فلینی "جولیتای روان ها" Giulietta a Degli Spiriti در سال ۱۹۶۵ تلاشی بود پیشرفته در هنگام، واز این روی ارج ناگرفته. این فیلم به پژوهش در زندگی همسرش جولیتا ماسینا میپردازد که در این هنگام از اوج هنری به پایین افتاده و با سختی هایی در زندگی گریبانگیر ست. جولیتا ماسینا خود بازی نخست فیلم را به گمار میگیرد. فلینی در ین فیلم برداشتی زن سوی گیر feminist دارد وراکه بازکاوان فیلم بر درونگرایی او خرده گرفتند،و از پذیرایی این فیلم سر باز زدند.
ساتیریکون فلینی Fellini Satyricon ساخته شده در ۱۹۶۹ را بسیاری از بازکاوان آژدهٔ اوج کارهای او میدانند. "ساتیریکون فلینی اقتباسی است از داستانی به همین نام از تیتوس پترونیوس آربیتر Titus Petronius Arbiter واژهٔ ساتیریکون لغت لاتینیزه Satyr به معنای دیر شهوتران میباشد و اگر همین Satyr را به صورت Satiric بنویسیم معنایش اثر هجوآلود و انتقادی خواهد بود و ساتیریکون فلینی واجد این هر دو معناست در "ساتیریکون" و "جولیتای روان ها" فلینی از داستان گویی درمسیری مستقیم سر باز زد. به ویژه ساتریکون آمیزه ایست در هم از انگارههای مالیخولیایی. سرشار از انگارهای زشت و اندام های برهنه در دشوارگی با زیبایی. او این شیوهٔ نا به آهنگ را که تهی از مردمی و به دور از آشاوانی وزیبایی چشم اندازهای فیلم های پیشین اش بود در دو فیلم دیگر خود دلقک ها I Clowns، ۱۹۷۰ و رم فلینی Fellini Roma در ۱۹۷۲ دنباله گیری نمود بیاد میآرم Amarcord فرجام فیلم های ارزندهٔ او بود که نشان از بازگشت او به طبیعت مردمی و دوستی بود. او در این فیلم با مهربانی ری مینی روزگاران خردسالی را یاد میکند و همهٔ فیلم از نوشخندی سازگار و آسوده پر بارست. ابن فیلم پادشن اسکاری دیگررا به آوند بهترین فیلم بیگانه دریافت میکند.
فیلم های افت
پس از "بیاد میآرم" فیلم های فلینی آن تازگی و طراوت پیشین را نداشت. بازکاوان فیلم های او را بخودشیفته و سرد مییافتند و چنین مینمود که او دیگر چیزی برای گفتن نداشت. "کازانوای فلینی"، Fellini's Casanova ساخته شده در ۱۹۷۶ نمونهٔ بارزی از این رده بود. اگرچه فیلم بعدی او "و کشتی همچنان در سپارست" And the Ship Sails On ، ساخته شده در۱۹۸۴ نیز همین کمبود را نشان میداد با این همه هنوز یادمان شیفتگی او برای آفرینش هم آغوشی هایی پرچاشنی و رنگ آمیز برجای مانده بود. جینجر و فرد (به ایتالیایی: Ginger e Fred) در ۱۹۸۶ با بازی ماسترویانی و مسینا در انگارهٔ دو رقاص پیر به همین گونه با خرده گیری رویاروی شد.
او در ۱۹۸۷ فیلم مصاحبه (به ایتالیایی: Intervista) را چون کارنامهٔ هنری خویش به فیلم آورد."میان دیدانداز" فیلمی در درون فیلم بود که در چارچوبی فرا شدا یادآور کارهای گذشته او بود. در همان هنگام که بر پایهٔ داستان فیلم، فلینی برآنست که آمریکای کافکا را به پرده آورد یک گروه فیلم ساز ژاپنی از هر چنبش او فیلم میگیرند این ساختار به او پروا میدهد تا باهوایی اندوهناک گذشتهها را به یاد آورد وبه داوری کارهایش بنشیند. آوای ماه Voice of the Moon در۱۹۹۰ فرجامین فیلم او بود که بر پایهها ی داوری بازکاوان فرا شدا ترین surreal فیلم او و سرشار بود از یادمان های غریب و پر اندوه و اندیشار هایی در انتهای زندگی. فلینی در ۱۹۹۳ پاداشن اسکار را برای دستاوردهای زندگی سینمایی اش دریافت نمود.ِدر پایان همانسال آفندی بزرگ قلب او را از تپش باز داشت.
داوری
فدریکو فلینی در ستایش است برای جرات بینش، و شیفتگی و شادنودی آنی و هم هنگام، بااین همه فیلمهای او در بهترین دید سرشارند از نودشی ناب وکه تابانی درخشان زمینه شان هماهنگ است با هشیاری و بخردش آشکار شان. شاهکارهای فلینی در دهههای ۱۹۵۰ تا نخستین سالهای ۱۹۷۰ به پذیرش و پذیرایی آمدند.و او به آوند سینماگری نوآور و آفریدگار شناخته شد.
آثار:شیخ سفید
ولگردها
جاده (La Strada)
شبهای کابیریا
آمارکود
زندگی شیرین
جوليتای ارواح
ساتريکورن فلینی
دلقکها
شهر زنان
و کشتی به راهش ادامه میدهد
جینجر و فرد
مصاحبه
آوای ماه
فدریکو فلینی در سال ۱۹۲۰ در خانوادهای متوسط در ری مینی Rimini زاده شد.پدرش اوربانو فلینی Urbano Fellini فروشندهٔ دوره گرد وکلی فروش بود و مادرش آیدا باربیانی Ida Barbiani زنی بود خانواده دوست و خانه دار.[۶] فدریکو از هنگام کودکی شیفتهٔ بازیگرانی بود که در نمایش بازی ها vaudeville و سیرک ها هنرنمایی میکردند. در آینده، یادهای این خاطرات بر فیلم هایش تاثیر بسیار گذاشت. همچنین آموزش او در دبستان دینی کاتولیک از دیگر موثرها براو بود که به فیلم هایش هوایی خرده گیر از کلیسا و با این همه احساسی سرشار از معنويت spiritual می بخشید
در بارهٔ ری مینی فلینی نوشته اند: "ری مینی آب وهوای عجیبی دارد باد و بوران و مه و بارانهای ناگهانی از ویژگی های آب و هوای آنجاست. مردمش خرافاتی و متعصب هستند با آداب و رسومی عجیب، و تشریفات و سنن مذهبی با شکوه که فراوان در آنجا اجرا میشود... علاوه بر اینها شهر دارای حالتی بسیار اسرار آمیز است . همه جای شهر علایم تاریخ بیزانتن به چشم میخورد. و آنسوی آبها ، سواحل ابری ، دریای مرموز و خانههای سنگی واقع شده است. و آنها که بیوگرافی فلینی را مینویسند جوان کنجکاو جستجو گری را به ما می شناسانند که در امتداد ساحل قدم میزند - در میخانهها شراب می نوشد - و ساعت ها در ایستگاه راه آهن مسافرین را به نظاره می نشیند- گاهی برای مجلات کاریکاتور میکشد - زمانی دلقک سیرک میشود و هر از گاه داستانهای بی شرمانه را در مجلات به چاپ می رساند. وی پس از زمانی کوتاه که به گزارشگری تبه کاری های شهر میپرداخت. در ششم فوریه ۱۹۳۸ نخستین کاریکاتور خویش را در روزنامهٔ دومینیکا دل کوریه Domenica del Corrier به چاپ رساند.در همان سال از زادگاهش به سوی فلورانس و رم رهسپار میشود.
همکاری او با سینما با نوشتن طنز هایی برای هنرپیشه یی بنام آلدو فابریزی Aldo Fabrizi آغاز شد. در ۱۹۴۳ با جولیتا ماسینا Giulietta Masina زناشویی کرد . جولیتا در چندین فیلم او بازی کرد و فلینی او را والاترین الهام دهنده هنری خویش نامیده است.
فیلم های سبک نوشدایی neorealist
در ۱۹۴۵ فابریزی فلینی را به کارگردان نامدار و ارجمند روبرتو روسلینی Roberto Rosselini شناساند.روسیلینی اورا در نوشتن فیلمنامه یی از کارزار رزمندگان زیرزمینی ایتالیا در برابر نیروهای آلمان نازی، بنام رم شهر بی دفاع Roma, Citta Aperta به یاری گرفت و همچنین او رابه دستیار کارگرانی برگزید واین فیلمی بارز در "جنبش نو شدایش" neorealist movement بود . در ۱۹۴۸ روسیلینی فیلم «شیدایی » L'Amore را کارگردانی نمود که بخشی از آن بر پایه داستانی بود به نوشتهٔ فلینی بنام "شگفتاک" Il Miracolo که در بارهٔ زنی روستایی (به بازیگری آنا مانیانی Anna Magnani)است که می پندارد ولگردی که او را آبستن نموده (به بازیگری فلینی) سنت جوزف است و او را سرنوشت آنست که عیسی را بزاید وبه جهان آورد. اگرچه "شگفتاک" از دید سبک شناسی فیلمی نوشدایشی و ساختهٔ روسیلینی است وراکه درآن هنایش سبک رازناک و سرودای فلینی بس نمایان است
در سال ۱۹۵۱ با راهنمایی ارته وای technical supervision آلبرتو لاچودا Alberto Lattuada فلینی نخستین کار سینمایی خویش بنام روشنایهای گوناگونه Luci del Varieta را کارگردانی نمود. این فیلم بررسی بس فشردهٔ درونی از زندگی بازیگران نمایش بود که پیش نمادی شگرف بوداز شاهکارهای آینده او، با انگارهها یی از دیدگاههایی پر از ماتم و تنهایی و افسردکی.
در سال ۱۹۵۲ شیخ سفید Lo Sceicco Bianco را کارگردانی میکند، که در آن جهان پوشالی و کم ژرفای ستارگان سینما را با تلخ خند به آزمون میکشد. گرچه این دو فیلم نخستین، تماشاگران چندانی نداشتند، وراکه ولگردها I Vitelloni فیلم درپس او آفرین جهانیان را برانگیخت. فلینی در این فیلم دیدگاه خویش را به جهان دل زده و سرخورده و نابهنجار مردم طبقه متوسط شهرهای کوچک گسترش میدهد تا که رفتار آسیب زای جوانان آفت زده را ریشه کاوی کند.
اگرچه فیلم های نخستین فلینی به آشکاری در مایهٔ سبک "نوشدایی" کار شده اند با این همه از همان آغاز دلبستگی و مهر او به پرسناژ های نابخرد و لولی وش نمایان است و به همین گون شیفتگی او به بیهودگی و کژهودگی و سبکسری نشان از سبک ویژهٔ او دارند.
پس از فیلم کوتاه "بنگاه زناشویی" Agenzia Matrimoniale در سال ۱۹۵۳ ، فلینی فیلم "جاده" La Strada را در ۱۹۵۴ کارگردانی نمود که ارجمندی جهانی رابر او به آوند یکی از برترین کارگردان های سال های پس از جنگ دوم جهانی فرا آورد و پاداشن اسکار را برای بهترین فیلم بیگانه درآمریکا دریافت نمود.این فیلم بیاد ماندنی و تکان دهنده داستان دختر جوان پاک وسادهیی (جولیتا ماسینا) را میگوید که از سوی خانواده ش به گروهی از مردان نیرومند درشتخوی بازیگر سیرک فروخته میشود. این فیلم با بکارگیری دیدسارهای فرا شدایی surreal scenes از سبک نوشدایی دوری میگرفت. "جاده" در سبک سرودا و نمادین فلینی پیام آور رهسپاری دو دلباختهٔ همراه و ناهموار بسوی رستاخیز شان بود. آهنگ زمینهٔ فیلم را نینو روتا Nino Rota ساخته بود که احساس نگارههای فیلم را دوچندان می نمود. همکاری روتا با فلینی تا هنگام مرگ روتا در ۱۹۷۹ در پی بود.
در ۱۹۵۵ فلینی "کلاه بردار" Il bidone را ساخت که اگرچه ژرفای اندیشار "جاده" را نداشت وراکه از پرداختی استادانه بهره ور بودو داستان گروهی از خرده کلاه برداران را به خوشوایی و هشیاری میپرداخت. شبهای کابیریا Le Notti di Cabiria ۱۹۵۷ داستان افسون کنندهٔ زندگی یک روسپی ( با بازی جولیتا ماسینا) بود، که فلینی را به آوند کارگردانی دل وا و شداگرا romantic realist استواری داد.
در آغاز دههٔ ۱۹۶۰ فلینی دو شاهکار سینمایی خویش "زندگی شیرین" La Dolce Vita ، و "هشت و نیم" 81/2 را به همراه کار کوتاه خوبش در "بوکاچیو ۷۰"، Boccaccio 70 آفرید. "زندگی شیرین"، ساخته شده در ۱۹۶۰ یک فیلم سه ساعته، چشم انداز گسترده یی از زندگی جامعهٔ ایتالیایی را از دید یک روزنامه نویس هم هنگام (با بازی مارچلو ماسترویانی ) نشان میداد. در این فیلم فلینی با بکاربری نمادهای دینی از دیدگاه ژزویتها، گندایه و آزردگی های جنسی ، بی شرمانگی و آدمک های دیوگون دلبستکی خویش را به اینگونه داستان سرایی آشکاره ساخت. او در بخش کوتاهش در "بوکاچیو ۷۰"، ساخته شده در ۱۹۶۲ گرههای روانی و پنداشت های تن گرای مردی میانه سال را به پژوهش کشید واین پیش درآمد شاهکار ارزنده اش "هشت و نیم"، ساخته شده در ۱۹۶۳ بود که در آن فلینی زیرکانه سختاک خویش را در گزینش نهاده یی برای فیلم تازه اش به فیلم برمی گرداند و بنابرین نهادهٔ "هشت و نیم" پژوهش درمشکل کارگردانی مشهوراست که نمیداند برای فیلم آیندهٔ خود چه موضوعی را برگزیند. مارچلو ماسترویانی در نقش کارگردان، بازیگر نخست این فیلم بود.نام "هشت و نیم" گواه آن بود که تا آن هنگام فلینی هفت و نیم فیلم ساخته بود و این تازه ترین فیلم شمارهٔ هشت و نیم بود-- پیداست که او فیلم های کوتاهش را نیمه فیلم در می شمرد. هشت و نیم پاداشن اسکار دیگری را ربود.
نخستین فیلم رنگی فلینی "جولیتای روان ها" Giulietta a Degli Spiriti در سال ۱۹۶۵ تلاشی بود پیشرفته در هنگام، واز این روی ارج ناگرفته. این فیلم به پژوهش در زندگی همسرش جولیتا ماسینا میپردازد که در این هنگام از اوج هنری به پایین افتاده و با سختی هایی در زندگی گریبانگیر ست. جولیتا ماسینا خود بازی نخست فیلم را به گمار میگیرد. فلینی در ین فیلم برداشتی زن سوی گیر feminist دارد وراکه بازکاوان فیلم بر درونگرایی او خرده گرفتند،و از پذیرایی این فیلم سر باز زدند.
ساتیریکون فلینی Fellini Satyricon ساخته شده در ۱۹۶۹ را بسیاری از بازکاوان آژدهٔ اوج کارهای او میدانند. "ساتیریکون فلینی اقتباسی است از داستانی به همین نام از تیتوس پترونیوس آربیتر Titus Petronius Arbiter واژهٔ ساتیریکون لغت لاتینیزه Satyr به معنای دیر شهوتران میباشد و اگر همین Satyr را به صورت Satiric بنویسیم معنایش اثر هجوآلود و انتقادی خواهد بود و ساتیریکون فلینی واجد این هر دو معناست در "ساتیریکون" و "جولیتای روان ها" فلینی از داستان گویی درمسیری مستقیم سر باز زد. به ویژه ساتریکون آمیزه ایست در هم از انگارههای مالیخولیایی. سرشار از انگارهای زشت و اندام های برهنه در دشوارگی با زیبایی. او این شیوهٔ نا به آهنگ را که تهی از مردمی و به دور از آشاوانی وزیبایی چشم اندازهای فیلم های پیشین اش بود در دو فیلم دیگر خود دلقک ها I Clowns، ۱۹۷۰ و رم فلینی Fellini Roma در ۱۹۷۲ دنباله گیری نمود بیاد میآرم Amarcord فرجام فیلم های ارزندهٔ او بود که نشان از بازگشت او به طبیعت مردمی و دوستی بود. او در این فیلم با مهربانی ری مینی روزگاران خردسالی را یاد میکند و همهٔ فیلم از نوشخندی سازگار و آسوده پر بارست. ابن فیلم پادشن اسکاری دیگررا به آوند بهترین فیلم بیگانه دریافت میکند.
فیلم های افت
پس از "بیاد میآرم" فیلم های فلینی آن تازگی و طراوت پیشین را نداشت. بازکاوان فیلم های او را بخودشیفته و سرد مییافتند و چنین مینمود که او دیگر چیزی برای گفتن نداشت. "کازانوای فلینی"، Fellini's Casanova ساخته شده در ۱۹۷۶ نمونهٔ بارزی از این رده بود. اگرچه فیلم بعدی او "و کشتی همچنان در سپارست" And the Ship Sails On ، ساخته شده در۱۹۸۴ نیز همین کمبود را نشان میداد با این همه هنوز یادمان شیفتگی او برای آفرینش هم آغوشی هایی پرچاشنی و رنگ آمیز برجای مانده بود. جینجر و فرد (به ایتالیایی: Ginger e Fred) در ۱۹۸۶ با بازی ماسترویانی و مسینا در انگارهٔ دو رقاص پیر به همین گونه با خرده گیری رویاروی شد.
او در ۱۹۸۷ فیلم مصاحبه (به ایتالیایی: Intervista) را چون کارنامهٔ هنری خویش به فیلم آورد."میان دیدانداز" فیلمی در درون فیلم بود که در چارچوبی فرا شدا یادآور کارهای گذشته او بود. در همان هنگام که بر پایهٔ داستان فیلم، فلینی برآنست که آمریکای کافکا را به پرده آورد یک گروه فیلم ساز ژاپنی از هر چنبش او فیلم میگیرند این ساختار به او پروا میدهد تا باهوایی اندوهناک گذشتهها را به یاد آورد وبه داوری کارهایش بنشیند. آوای ماه Voice of the Moon در۱۹۹۰ فرجامین فیلم او بود که بر پایهها ی داوری بازکاوان فرا شدا ترین surreal فیلم او و سرشار بود از یادمان های غریب و پر اندوه و اندیشار هایی در انتهای زندگی. فلینی در ۱۹۹۳ پاداشن اسکار را برای دستاوردهای زندگی سینمایی اش دریافت نمود.ِدر پایان همانسال آفندی بزرگ قلب او را از تپش باز داشت.
داوری
فدریکو فلینی در ستایش است برای جرات بینش، و شیفتگی و شادنودی آنی و هم هنگام، بااین همه فیلمهای او در بهترین دید سرشارند از نودشی ناب وکه تابانی درخشان زمینه شان هماهنگ است با هشیاری و بخردش آشکار شان. شاهکارهای فلینی در دهههای ۱۹۵۰ تا نخستین سالهای ۱۹۷۰ به پذیرش و پذیرایی آمدند.و او به آوند سینماگری نوآور و آفریدگار شناخته شد.
آثار:شیخ سفید
ولگردها
جاده (La Strada)
شبهای کابیریا
آمارکود
زندگی شیرین
جوليتای ارواح
ساتريکورن فلینی
دلقکها
شهر زنان
و کشتی به راهش ادامه میدهد
جینجر و فرد
مصاحبه
آوای ماه
the READER- مدیر فرهنگی
-
تعداد پستها : 314
Points : 930
Reputation : 27
Join date : 2009-09-23
Age : 34
آدرس پستي : turboboy_68@yahoo.com
نشان
قدرت:
(2/2)
پزشکی :: از گوشه کنار :: فرهنگی-هنری :: بیوگرافی
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد