پزشکی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

گدای نابینا

اذهب الى الأسفل

گدای نابینا Empty گدای نابینا

پست من طرف silence الأربعاء سبتمبر 16, 2009 5:01 am

روزي مرد کوري روي پله‌هاي
ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود روي تابلو
نوشته شده بود: من کور هستم لطفا کمک کنيد. روزنامه نگارخلاقي از کنار او
مي‌گذشت، نگاهي به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود.. او چند سکه
داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد تابلوي او را
برداشت آن را برگرداند و اعلان ديگري روي آن نوشت و تابلو را کنار پاي او
گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن‌روز، روزنامه‌نگار به آن محل برگشت، و
متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صداي
قدم‌هاي او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسي است که آن تابلو را
نوشته، بگويد که بر روي آن چه نوشته است؟


روزنامه‌نگار جواب
داد: چيز خاص و مهمي نبود، من فقط نوشته شما را به شکل ديگري نوشتم و
لبخندي زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هيچوقت ندانست که او چه نوشته
است ولي روي تابلوي او خوانده مي‌شد: امروز بهار است، ولي من نمي‌توانم
آنرا ببينم !!!

وقتي کارتان را نمي‌توانيد پيش ببريد، استراتژي خود
را تغيير بدهيد. خواهيد ديد بهترين‌ها ممکن خواهد شد. باور داشته باشيد هر
تغيير بهترين چيز براي زندگي است. حتي براي کوچکترين اعمالتان از دل، فکر،
هوش و روحتان مايه بگذاريد اين رمز موفقيت است ......... لبخند بزنيد!
گدای نابینا 565770
silence
silence
کاربر ویژهکاربر ویژه

تعداد پستها : 770
Points : 2448
Reputation : 60
Join date : 2009-05-11

نشان
قدرت:
گدای نابینا Left_bar_bleue2/2گدای نابینا Empty_bar_bleue  (2/2)

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
whats happen?