پزشکی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

کمک کن

اذهب الى الأسفل

کمک کن Empty کمک کن

پست من طرف silence الجمعة سبتمبر 04, 2009 10:15 am

غروب
يک روز باراني زنگ تلفن شرکت به صدا در آمد. زن گوشي را برداشت. آن طرف خط
پرستار دخترش با ناراحتي خبر تب و لرز ساراي کوچکش را به او داد.

زن
تلفن را قطع کرد و با عجله به سمت پارکينگ دويد. ماشين را روشن کرد و
نزديک­ترين داروخانه رفت تا دارو­هاي دختر کوچکش را بگيرد. وقتي از
داروخانه بيرون آمد، متوجه شد به خاطر عجله­اي که داشت کليد را داخل ماشين
جا گذاشته است.

زن پريشان با تلفن همراهش با خانه تماس گرفت.
پرستار به او گفت که حال سارا هر لحظه بدتر مي­شود. او جريان کليد اتومبيل
را براي پرستار گفت. پرستار به او گفت که سعي کند با سنجاق سر در اتومبيل
را باز کند. زن سريع سنجاق سرش را باز کرد، نگاهي به در انداخت و با
ناراحتي گفت: ولي من که بلد نيستم از اين استفاده کنم.


هوا
داشت تاريک مي­شد و باران شدت گرفته بود. زن با وجود نااميدي زانو زد و
گفت: خدايا کمکم کن. در همين لحظه مردي ژوليده با لباس­هاي کهنه به سويش
آمد. زن يک لحظه با ديدن قيافه­ي مرد ترسيد و با خودش گفت: خداي بزرگ من
از تو کمک خواستم آن وقت اين مرد...!

زبان زن از ترس بند آمده بود. مرد به او نزديک شد و گفت: خانم مشکلي پيش آمده؟

زن
جواب داد: بله دخترم خيلي مريض است و من بايد هر­چه سريعتر به خانه برسم
ولي کليد را داخل ماشين جا گذاشه­ام و نمي­توام درش را باز کنم.

مرد از او پرسيد آيا سنجاق سر همراه دارد؟ زن فوراً سنجاق سرش را به او داد و مرد در عرض چند ثانيه در اتومبيل را باز کرد..

زن بار ديگر زانو زد و با صداي بلند گفت: خدايا متشکرم

سپس رو به مرد کرد و گفت: آقا متشکرم، شما مرد شريفي هستيد.

مرد سرش را برگرداند و گفت: نه خانم، من مرد شريفي نيستم. من يک دزد اتومبيل بودم و همين امروز از زندان آزاد شدم.

خدا
براي زن يک کمک فرستادبود، آن هم يک حرفه­اي! زن آدرس شرکتش را به مرد داد
و از او خواست که فرداي آن روز حتماً به ديدنش برود. فرداي آن روز وقتي
مرد ژوليده وارد دفتر رئيس شد، فکرش را هم نمي­کرد که روزي به عنوان
راننده­ي مخصوص در آن شرکت بزرگ استخدام شود.

توي اين داستان سه تا
نکته قشنگ وجود داشت. اول از همه اينکه زن وقتي دچار مشکل شد از خدا
درخواشت کمک کرد. بهتره در همچين مواقعي که با يک مشکل روبه­رو مي­شيم از
خدايي که قدرت غلبه بر هر مشکلي رو داره کمک بگيريم. دوم اينکه از هيچ
کمکي براي ديگران دريغ نکنيم. مثل اونه مرد. مي­تونست به عنوان يک رهگذر
با اينکه از عهده کمک به اون زن برمي­اومد، به راحتي بي­تفاوت عبود کنه و
از کمک به اون دريغ کنه. اما به اون کمک کرد. ما هم بايد ياد بگيريم اگه
کمکي به ديگران از دستمون برمي­آد، دريغ نکنيم. اما نکته سوم اينکه در
جواب خوبي، تشکر يادمون نره. وقتي خدا به ما يک هديه­اي ميده يا جواب دعاي
ما رو، نبايد خشک و خالي از کنارش عبور کنيم. حداقل کاري که مي­شه کرد، يک
تشکر سادست. و همينطور جواب خوبي ديگران رو هم بديم.







کمک کن 7bafoq10m8a5ih614l3
silence
silence
کاربر ویژهکاربر ویژه

تعداد پستها : 770
Points : 2448
Reputation : 60
Join date : 2009-05-11

نشان
قدرت:
کمک کن Left_bar_bleue2/2کمک کن Empty_bar_bleue  (2/2)

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
whats happen?