پزشکی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

زيباترين قلب دنيا

اذهب الى الأسفل

زيباترين قلب دنيا Empty زيباترين قلب دنيا

پست من طرف silence الإثنين أكتوبر 05, 2009 9:34 am

روزي مرد جواني در ميانه ي شهري ايستاد و ادعا کرد زيباترين قلب دنيا را دارد . جمعيت زيادي دور او را گرفته و به قلب سالم و بدون خدشه ي او
نگاه مي کردند و همه تصديق مي کردند که قلب او براستي زيباترين و بي نقص ترين قلبي است که تا کنون ديده اند.
  مرد جوان در کمال افتخار و با صدايي بلندتر از جمعيت به تعريف از قلب خود مي پرداخت که ناگهان پيرمردي جلوتر از جمعيت آمده خطاب به مرد جوان گفت : « اما قلب تو به زيبايي قلب من نيست .» سکوتي برقرار شد و مرد جوان به همراه جمعيت به قلب پيرمرد نگاه کردند ، قلب او با قدرت تمام مي تپيد ، اما پر از زخم بود .
  قسمتهايي از قلب او برداشته شده و تکه هايي جايگزين آن شده بود ، اما آنها بدرستي جاهاي خالي را پر نکرده بودند و گوشه هايي دندانه دندانه در قلب او ديده مي شد . در بعضي نقاط قلب پيرمرد شيارهاي عميقي وجود داشت که هيچ تکه اي آنها را پرنکرده بود .
  مردم با نگاهي خيره به او مي نگريستند و با خود فکر مي کردند که اين پيرمرد چطور ادعا
مي کند قلب زيباتري دارد !
مرد جوان به قلب پيرمرد اشاره کرده خنديد و گفت : « سر شوخي داري ؟ قلبت را با قلب من مقايسه کن  !  قلب تو تنها مشتي زخم و خراش و بريدگي است !  »
  پيرمرد گفت : « درست است ، قلب تو سالم به نظر ميرسد  . اما من هرگز قلبم را با قلب تو عوض نخواهم کرد ... تو نخواهي دانست که هر زخمي يادگار مهر کسي است که من بخشي از قلبم را جدا کرده ام و به او بخشيده ام ، گاهي او هم بخشي از قلب خود را به من داده است که به جاي آن تکه ي بخشيده شده ، قرار داده ام . اما چون اين دو عين هم نبوده اند ، گوشه هايي دندانه دندانه بر قلبم دارم ، آنها برايم بسيار عزيزند ، چرا که يادآور عشقي زيبا هستند . بعضي وقتها بخشي از قلبم را به کساني بخشيده ا م اما آنها چيزي از قلب خود به من نداده اند  !  اينها همين شيارهاي عميق هستند . گرچه دردآورند اما ، باز ياد آور يک دلدادگيه من اند و من همه در اين اميدم که آنها روزي باز گردند و اين شيارهاي عميق را با قطعه اي که من در انتظارش بوده ام پر کنند . پس حال مي بيني که زيبايي واقعي چيست ... ! »
  مرد جوان چند لحظه بي هيچ سخني اورا نظاره کرد ، در حاليکه اشک از گونه هايش سرازير بود ، سمت پيرمرد رفته از قلب جوان و سالم خود قطعه اي بيرون آورد و با دستاني لرزان ، به پيرمرد تقديم کرد . پيرمرد آنرا گرفت و در قلبش جاي داد و او نيز بخشي از قلب پير و زخمي خود را در جاي زخم قلب مرد جوان قرار داد .
  مرد جوان به قلبش نگريست ، سالم نبود ، اما او و جمعيت همگي اذعان داشتند که از هميشه زيباتر بود .   

silence
silence
کاربر ویژهکاربر ویژه

تعداد پستها : 770
Points : 2448
Reputation : 60
Join date : 2009-05-11

نشان
قدرت:
زيباترين قلب دنيا Left_bar_bleue2/2زيباترين قلب دنيا Empty_bar_bleue  (2/2)

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
whats happen?